درباره وبلاگ


خواندني هايي از زبان مردم -ديدني هاي روز و مطالب جالب
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

Alternative content


>

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3302
بازدید کل : 42739
تعداد مطالب : 298
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مطالب و ديدني هاي روز
مطالب زيبا




 
يكي از اساتيد دانشگاه شهيد بهشتي خاطره جالبي را كه مربوط به سالها پيش بود نقل ميكرد:

 
 
"چندين سال قبل براي تحصيل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ايالات متحده شده بودم،



ادامه مطلب ...


دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:داستان, :: 7:31 ::  نويسنده : س.برج خانلو

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه ...

تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه ...

دست کردم تو آکواریوم درش آوردم
...
 



ادامه مطلب ...


شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:داستان, :: 9:39 ::  نويسنده : س.برج خانلو

 

ملانصرالدین

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.




ادامه مطلب ...


پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:داستان, :: 7:14 ::  نويسنده : س.برج خانلو


آخرین سطر زندگی را چگونه بخوانیم

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود
کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد:
((تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.))
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند
و آنرا نقطه گذاری کند . پس تکلیف آن همه ثروت چه می‌شد ؟



ادامه مطلب ...


دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:داستان ,خیاط,برادرزاده, :: 7:6 ::  نويسنده : س.برج خانلو


نبوغ


در یك شركت بزرگ ژاپنی كه تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یك مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد:
شكایتی از سوی یكی مشتریان به كمپانی رسید. او اظهار داشته بود كه هنگام خرید یك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطی خالی است.

بلافاصله با تاكید و پیگیریهای مدیریت ارشد كارخانه این مشكل بررسی، و دستور صادر شد كه خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تكرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:داستان, :: 13:36 ::  نويسنده : س.برج خانلو


پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی
بيمارستا...ن شد ,,, او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را
عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد ,,,


 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 20 تير 1391برچسب:داستان, :: 7:35 ::  نويسنده : س.برج خانلو

داستانک: توهم زیبا و خیس و وحشتناک!

این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:داستان, :: 11:50 ::  نويسنده : س.برج خانلو

 روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.
مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!


داستان دوم : پندی از سقراط حکیم



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:داستان, :: 14:35 ::  نويسنده : س.برج خانلو

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 30 صفحه بعد