دست بر شانه هایم میزنی تا “تنهایی” م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی

.

.

.

آفرین باد بر مرگ ، آفرین باد بر مرگ که با دست های سیاهش تو را خواهد کشت :“تنهایی”

.

.

.

ازچرخش این روزگار سیر شده ام از روز و شبم خسته دلگیر شده ام چرا مرگ مرا نمیگیرد در آغوش به خیالش جوانم به خدا پیر شده ام……

.

.

.

خدایا…دلواپسیهاشو ازش بگیر
عزیزم , کاش پیشم بودی
شاید……
شب بخیر نازنینم

.

.

.

هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود

.

.

.

غم «دانه» «دانه» بر صورتم میریزد شور است طعم دوریت…

.

.

.

می روم اما دلم جامانده است یک نفر در جاده تنها مانده است کور سویی میزند فانوس او چشم دل از رفتن وا مانده است!!!!

.

.

.

خدا از بهترینها فقط یه دونه خلق کرده ، دقت کردی چقدر تنهایی؟!

.

.

.

دلتنگی حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: